دهان کجی درمانی! (درمان دوستی های خیابانی و لحظه ای)
موضوعی که امروز میخواهیم راجبش صحبت کنیم به هیچ وجه از تیترش معلوم نیست! اما ما با ستاره ی هالیوود "محمدهادی عشقوقولی مخ مخی" متخصص در رشته ی مخ زنی آمده ایم تا این موضوع بسیار حساس را بررسی کنیم تا بلکه حداقل شما از بیانات ارزنده ی ایشان بهره ببرید و بهره ببرید و خیلی بهره ببرید!بینندگان عزیز همچنان پای تلویزیون هاتون لم بدید و این برنامه ی بسیار آموزنده رو نگاه کنید.آقای عشقوقولی مخ مخی میشنویم....
عشقوقولی مخ مخی: بله ، دخترای جامعه ی ما پسرای جامعه ی ما همش گول همدیگه رو میخورن میخورن خیلی میخورن! اما از آنجایی که این عمل قبیح یعنی فریب دادن دیگران باعث ایجاد مشکلاتی در جامعه خواهد شد بنده صحبت هایی را در رابطه با این موضوع ترتیب دادم...
- مقدمه
- اولین نوع برخورد با دهن کجان و عاقبت آن!
- دومین نوع برخورد با دهن کجان و عاقبت آن!
- سومین نوع برخورد با دهن کجان و عاقبت آن!
- خالی بافی های روز افزون!
-نرو! تو هم نمیتونی مثه من دووم بیاری!
- گمشو!
- رک بودن هم بد نیست!
مقدمه
دوستی بین دختر و پسر چه از نوع خیابانی وعادل فردوسی پور ، چه از طریق محیط های مجازی و غیرحضوری بسیار شکننده و آسیب پذیر خواهد بود. لذا اصلا با جنس مخالف رابطه ی دوستی برقرار نکنید...
اولین نوع برخورد با دهن کجان و عاقبت آن!
[پسری که ابرو برداشته و به اصطلاح خودشو مامان کرده توی خیابونه و داره میره...]
[دختری هم گاماس گاماس داره راه خونه تا مدرسه شونو طی میکنه...]
[لحظه ی رسیدن به هم...]
پسر که تنش میخاره به دخترخانمه میگه:دختر خانم میشه یه سوال فنی ازتون بپرسم؟
دختر:گمشو!کثافت!بیشعور!
و دختر راهش رو ادامه میده و پسر رو ناکام میذاره.
حالا ما فیلم این برخورد رو براتون میذاریم تا بیشتر قضیه براتون روشن بشه...
نگاه کنید...در لحظه ای که پسر دختر رو میبینه چشمش برق میزنه!دیدید؟!ببینید چه نیشخند شومی زده! اه دندوناشم که همش زرده!
دومین نوع برخورد با دهن کجان و عاقبت آن!
[پسری که ابرو برداشته و به اصطلاح خودشو سالن آرایش برده خودشو عروس کرده داره از توی کوچه رد میشه...]
[دختری هم که داره میره سر کوچه شون شلغم بخره و البته هی اینور و اونورو نگاه میکنه.نمیدونم دنبال چی میگرده اما وقتی پسره رو میبینه چشماشو میبره میدوزه به آسمون!چه میدونم شاید دنبال لاشخور میگرده!]
پسره که تنش میخاره به دخترخانمه میگه:دختر خانم یه سوال فنی میشه بپرسم؟
دختر[با ناز]:بـلــــــــــــــــــــــــــــــــه ه ه ه...!!
پسر:جاااااااااااااااااااااااااااان!!!
دختر:خفه شو!دیوونه!عوضی!
[عشقوقولی:خب خدا رو شکر! صدای قلب:دوب دوب،دوب دوب...]
پسر که نیشش باز شده بود لبهاش ناگهان غنچه شد و دختر هم فهمید برای پیدا کردن لاشخور نیازی به نگاه کردن به آسمون نداره!
سومین نوع برخورد با دهن کجان و عاقبت آن!
پسره خودشو بی ریخت کرده و داره میره خونه شون که دخترکی سر راهش سبز میشه و....
دخترک:ببخشید آقا پسر یه سوال فنی داشتم!
پسرک:بله بفرمایید
دخترک:البته ببخشیدا من هنوز قصد ازدواج ندارم ولی میخواستم ببینم ساعت چنده؟
پسرک یکم فکر میکنه بعد میگه:چه تفاهمی! آخه منم ساعت ندارم!!!
دخترک:وای! راست میگین؟! واقعا ما دونفر چقدر بهم میاییم!
پسر:وای لباس شما چقدر بهتون میاد!
دختر:لباس شما هم خیلی قشنگه!...
و از این جور حرفا که مثلا شما چه نوع غذایی رو دوست دارید؟! یا اینکه میپرسه شما تعطیلات تون رو چطور میگذرونید؟ که پسر هم اگه و اگه راستشو بگه ،باید بگه که املت میخوره و تعطیلاتش توی خیابونا میگذره ولی...! ولی کاش راستشو بگه!حداقل کاش نگه تعطیلاتشو لب ساحل تو لس آنجلس میگذرونه!
خالی بافی های روز افزون!
در ابتدای دوران دوستی برای اینکه خودشونو برای طرف مقابل بزرگ نشون بدن شروع میکنن به خالی بندی!حالا خالی نبند کی خالی ببند!
پسر:من اونقدر خوب و مهربونم که همه ی آدمای دنیا منو دوست دارن! من اینقدر پول دارم که میتونم صدتا خونه بسازم بدم به فقرا! اینقدر قوی و شجاعم که بیل کوچولو رو نجات دادم! اصلا بذار من یه رازی رو بهت بگم ولی به کسی نگی، من رابینهودم!
دخترا هم که واه واه واه!! خدا بخیر بگذرونه وقتی حس حرف زدن شون میگیره!...
دختر:بسم ا..الرحمن الرحیم...شماره ی یک:من تابستونا با مامان و بابام میرم سیاره ی مریخ تفریح میکنیم! شماره ی دو:من هر روز 25ساعت توی آرایشگاهم! شماره ی سه:من بابام کل دنیا رو میتونه بخره!.... شماره ی یک میلیاردوسیصدوپنجاه و نه:ما یه خونه داریم بالای ابرهاست بابام اونو داده به من! شماره ی یک میلیاردوسیصد و شصت:من دست به هر چیزی بزنم طلا میشه!...
(نگفتم خدا به خیر بگذرونه!)
نرو! تو هم نمیتونی مثه من دووم بیاری!
پسر:دیگه دوستت ندارم دیگه دوستت ندارم!
دختر:چرا آخه؟!
پسر:دیگه تکراری شدی!
دختر:ولی ما درمورد خیلی چیزا حتی ازدواج با هم صحبت کردیم.
پسر:برو بابا دلت خوشه!
دختر:اینقدر منتظرت میمونم تا نظرت درموردم عوض شه و برگردی.
پسر:شتر در خواب بیند پنبه دانه،گهی لف لف خورد گه دانه دانه!اینقدر وایسا تا زیر پات علف سبز بشه!
دختر:اون زمونا که کیلوکیلو قربونم میرفتی رو یادته؟....آها آها آها(گریه)
پسر:اگه میخوای عزیز بشی یا دور شو یا کور شو!
دختر:جان یاسمن بگو به غیر از من دوست دختر دیگه ای هم داری؟
پسر:اینقدر سمن هست که یاسمن توش گمه!
دختر:آها آها آها(گریه ی ابر بهاری!)
پسر:هه هه هه!
...
فکر نکنید که فقط پسرا بلدن از این کارا بکنن.دخترا بیشتر از این کارا بلدن فکر نکنین که نمیدونم
گمشو!
"ای بابا دست از سرم برداری دیگه من که گفتم به درد هم نمیخوریم! اصلا من از همون اولشم ازت خوشم نمیومد فقط واسه تفریح میخواستم باهام باشی!"
این حرف میتونه از هرطرفی صادر بشه؛ چه از طرف دختر یا پسر
و معمولا اونی که اینو میشنوه قلبش میشکنه و میفته زمین و هزار و یک تیکه میشه و شاید دیگه نتونه تا آخر عمرش اون تیکه ها رو جمع کنه و سرجاش بذاره تا مثه اولش بشه!(البته با جاروبرقی های جدید فلیپس میشه!)
رک بودن هم بد نیست!
مجری:ببخشید آقای مخ مخی پیام اومده پیام اومده!
مخ مخی:ای بابا باز این مزاحم اومد!!!
دینگ دینگ دینگ درییییییییییییینگ!
"پیام بازرگانی!"
- ما هم در این بانک سهمی داریم...! اگه شما بتونید هرچه بیشتر مبلغ حساب تونو بیشتر کنید خیلی برای ما خوب میشه پولامون زیادترررررررررر میشه!
- سیما چوب! تهیه کننده ی انواع دکوراسیون سالن های همایش!خوشکلههههههههههه!
- خبرنگار:خانم شما از چه پودر لباسشویی استفاده میکنید؟خانم رهگذر:تاژ! خبرنگار:چرا؟خانم رهگذر:همینجوری!عشقی!خبرنگار:تاژ بخرید!....ولو همینجوری!عشقی!
- کولرهای بادی امرسان!..... امرسان زیبا جادار مطمئن!
دینگ دینگ دینگ درییییییییییییینگ!
مجری:خب برگشتیم به استودیو
مخ مخی: ای بابا چرا توی پیام های بازرگانی تون خوردنی نبود؟! خب وقتی خوردنی نباشه که کسی چیزی نمیخره! پفکی چیپسی هله هوله ای چیزی که پیام بازرگانی رو خوشمره کنه!
اما از پیام بازرگانی و چیزای خیلی خوشمزه بگذریم به موضوع این تیتر میرسیم...
دختر و پسری که برای پر کردن شکاف و خللی که در عواطفش ایجاد شده به سمت دوستی با جنس مخالف میروند، تنها کار را برای خود سخت تر میکنند و بین بد و بدتر .... گزینه ی بدتر را انتخاب میکنند.
اگر روزی که خلل عاطفی دامن گیر فرد شده، وی جدا از مشورت با پدرومادر،خواهر،برادر و دوست، با خودش مشورت کند متوجه خواهد شد این گام ها و جهت گیری ها بهیچ وجه حل کننده ی مشکلات و دشواری های دوران حساس زندگیش نیست.
من نمیگویم که این نوع دوستی ها کمبود محبت را جبران نمیکنند اما موضعی هستند.دقیقا مثل سیگار که ابتدایش خوب است و روان انسان را تنظیم میکند اما همینکه عادت شد دیگر کافی نیست و انسان به چیزی قوی تر از سیگار نیاز پیدا میکند... آیا این از چاله به چاه افتادن نیست؟
محبتی که تا چندمدت شما را قانع میکند آیا نمیتواند روزی شما را عادت به آن دهد...آیا انسانها همیشه همان انسانها هستند یا تغییر میکنند؟ اگر احساس کنید چیزی یا کسی که به آن عادت کرده اید دیگر نیست...
همه ی ما تا بحال اصطلاح سیاه "شکست عشقی" را شنیده یا خوانده ایم... آیا دیگر وقت آن نرسیده که کمی تامل کنیم و با در نظر گرفتن عواقب دوستی های خیابانی،این عشق های دروغین و احساسات لحظه ای،این دگرگونی در حالات و رفتار را پس بزنیم و سمت آنها نرویم؟
پس خواهشا خوب فکر کنید.این مسیر سیاه کاملا میتواند انسان را از مسیر درست خارج کند.مسیری که انتهایش پر از تلخی ها و مشکلات است...شاید هم هیچ انتهایی نداشته باشد!
عید زیبایی داشته باشید
محمدهادی
۱۹:۲۲ دوشنبه ۲۲ اسفند۱۳۸۹
بجای اینکه چند وبلاگ بخوانید ، وبلاگ "پیـــروان دیـــن" را چندین بار بخوانید!